یکی از تأثیرگذارترین روشهای تربیتی، روش الگویی تربیتی است. در این روش به جای این که همه چیز را از راه حرف زدن و توصیه کردن به فرزندان خودمان آموزش دهیم که به روش مستقیم معروف است، سعی و تلاش میشود که با رفتار خود و به صورت عملی امّا غیر مستقیم، فرزندان خود را تربیت کرد.
هم چنانکه در روایات نیز به این روش تأکید شده است؛ امام صادق علیهالسلام فرموده: «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِأَعمالِکُم و لا تَکونوا دُعاةً بِأَلسِنَتِکُم؛ مردم را با اعمالتان فرا خوانید و با زبانهایتان، دعوت کنندگان مردم نباشید.»[1]
از اینرو پدر و مادر برای تربیت فرزندان لازم است که با رفتارهایشان فضای تربیتی خانه را به گونهای ایجاد کنند که زندگی در آن فضای تربیتی، به تربیت فرزندان کمک کند. لذا والدین باید با انجام دادن و عمل به اموری که خود به طور پیوسته به فرزندان توصیه میکنند، الگوی رفتاری مستقیم و زندهای برای آنها باشند.
بر این اساس، پدر و مادری که نگران تربیت فرزندانشان هستند، برای موفقیت در این راه، قبل از هر چیز، باید خود، الگویی عملی برای فرزندانشان باشند و آنها را با عمل و رفتار، به سمت خوبیها دعوت کنند. نصیحتها و یادآوریهای والدین، زمانی در فرزندان، به ویژه در دوران نوجوانی اثر مثبت دارد که خود، نمونهای آشکار و عملی برای فرزندان باشند.
به تعبیر ویل دورانت: «اگر از فرزندت ادب میخواهی، خود مؤدب باش. اگر پاکیزگی میخواهی، خود پاکیزه باش که چیز دیگری لازم نیست.»[2] رفتار خوب را فقط با نشان دادن نمونه و مثال، از روی شکیبایی مستمر، میتوان یاد داد.
امّا در دوران نوجوانی، اعتمادی و اطمینانی که کودکان نسبت به بزرگترها دارند، وجود ندارد و نوجوانان رفتار و کردار والدین و مربیان خودشان را زیر ذرهبین مورد نقد قرار میدهند و چه بسا در مقاطعی زیاده روی هم بکنند. لذا اگر تضاد و ضدیتی بین رفتار و گفتار آنها ببینند، اعتماد آنها نسبت به پند و اندرزهای والدین از بین خواهد رفت.
فرزندان در دوران نوجوانی بیشتر نامحسوسترین تغییرحالتها و تغییر لحن گفتار والدین را متوجّه میشوند و احساس میکنند. همه زیر و بم فکر و اندیشه والدین از راههای رفتاری و عملی به آنها میرسد؛ بدون آنکه آنها متوجه شوند. لذا باید توجّه والدین در رفتار و کردارشان و نظارت همیشگی آنان بر همه گفتهها و کارهایشان، نخستین و مهمترین شیوه تربیتی باشد.
منشأ مشکلات موجود در تربیت فرزندان
لازم است که به این نکته توجّه داشت که بیشتر مشکلات موجود در تربیت فرزندان، به طور معمول و در مرحله اول از محیط و فضای خانه نشأت میگیرد. اگر فرزند از همان دوران نخست زندگی در فضای خانه، دروغ، بیادبی، خشونت و... ببیند، ریشه این عیبهای اخلاقی میتواند در او ایجاد شود. زیرا چه طور باید از فرزندی که مدام شاهد بدرفتاریهای والدین یا یکی از آن دو بوده است، انتظار داشت که در آینده فردی خوشرفتار و متعهد بار بیاید؟ ناگفته پیداست که استثنائاتی نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را انکار کرد. ولی آنها استثناء هستند.
از این جاست که ضرورت این مسأله روشن میشود که والدینی که به واقع قصد تربیت فرزندان خودشان را دارند، لازم و ضروی است که تربیت را از خودشان شروع کنند. زیرا اگر والدین مشکلاتی شخصیتی و عیبهای اخلاقی خود را اصلاح نکنند، به واقع همان مشکلات را به فرزندان خودشان منتقل میکنند و کار آنها را سخت میکند و مطمئنا از این جهت در پیشگاه خداوند مسؤل خواهند بود.
والدین به منظور تربیت درست فرزندان، لازم است که اعمال، رفتار، حالات خودشان را کنترل کنند و نسبت به این مسأله احساس بیتعهدی نداشته باشند. چهبسا اگر لازم باشد که از برخی مهمانیها که اثرات نامطلوبی بر روی فرزند میگذارد خودداری کنند.
امّا متأسفانه تعداد قابل توجهی از خانوادهها هستند که احساس مسؤلیت در این زمینه نمیکنند و کمترین توجّهی هم به آن ندارند. به این ترتیب زیاد اتفاق میافتد که والدین در حضور فرزندان مشاجره میکنند و گاه ممکن است کار به جاهای باریکتر نیز کشیده شود، که در ادامه موجبات حساسیت، اضطراب، ناسازگاری و خشونت بچهها میشوند.
برخی نیز حریم اخلاق و ادب به ویژه عفت کلام را به درستی رعایت نمیکنند و از استفاده کردن کلمات نامناسب و احیانا زشت و رکیک باکی ندارند. به کار بردن این گونه کلمات سبب میشود که فرزندان از همان اوان کودکی، حریم ادب را رعایت نکنند؛ لذا میبایست در درجه اول، محیط خانواده اصلاح شود.
پیامبراکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «أکرَمُوا أولَادَکُم وَ أحسَنُوا آدابَهُم یُغفَرُ لَکُم؛ فرزندان خود را گرامی بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود.»[3]
رواج بددهنی و فحاشی در بعضی بچهها بیش از همه، ناشی از همین علت است.
روش الگویی
«روش الگویی بهترین، تأثیرگذارترین و طبیعیترین وسیله برای انتقال ارزشهای اخلاقی و فرهنگی در خانواده است.»[4] و در ادامه آن، فرزندان در مسیر طبیعی زندگی به راحتی این ارزشها را میآموزند. امّا اشکالاتی که به طور معمول در روشهای مستقیم پیش میآید، از قبیل ایجاد حساسیت منفی و مقاومت و امثال آن، ولی در این روش این تأثیرات منفی هرگز به وجود نمیآید.
به علاوه، هنگامیکه فرزندان ارزشهای انسانی و اخلاقی را به صورت تصویری در رفتار و زندگی والدین خود مشاهده میکنند، با بزرگی و زیبایی و همچنین جاذبه این ارزشها در عمل آشنا خواهند شد و این خود بهترین انگیزه را در آنها برای کسب این ارزشها به وجود میآورد.
به خصوص اگر به این نکته ملتفت باشیم که فرزند به ویژه از دوران نوجوانی به بعد، به طور فطری میل و کشش به سمت ارزشهای انسانی و اخلاقی دارد و در صورتی که شرایط مهیا باشد، به سادگی هر چه تمامتر این ارزشها در نهان او مستعد خواهند شد.
ارزشهایی همچون عدالت خواهی، نوعدوستی و نیکوکاری و امثال آن در دوران بلوغ به شکوفایی میرسند. خانوادهها و نهادهای تعلیم و تربیت، باید با برنامههای اصولی این ارزشها را به رشد تکاملی خود برسانند و از این نیروی معنوی سرشار نوجوان بهترین استفاده را به عمل آورند.
امام صادق(علیهالسلام) به یکی از یاران خود که دست در کار تعلیم و تبلیغ داشت، سفارش کرده است: «توجه خود را به نوجوانان معطوف دار که آنها سریعتر به هر خیر و صلاحی میگرایند.»[5] ولی به هر حال باید به این نکته توجه داشت که تنها به حرف و سخن نمیتوان کسی را تربیت کرد، بلکه باید از پشتوانه عملی محکمی هم برخوردار بود که:
بزرگی سراسر به گفتار نیست / دو صد گفته چون نیم کردار نیست[6]
آموزش آداب صحیح زندگی
علاوه بر ارزشهای انسانی و اخلاقی، آداب صحیح زندگی نیز با روش الگویی به سادگی قابل تعلیم به فرزندان است. این کار در دوران کودکی به شکلی بهتر و آسانتر انجام میگیرد و در این سنین میتوان عادتهای پسندیده را در کودکان به سادگی ایجاد کرد و به این وسیله خیلی از مشکلات تربیتی سنین بالاتر را از بین برد.
امّا برای اینکه فرزندان به آداب صحیح زندگی خو بگیرند و عادتهای درست در آنها شکل بگیرد، لازم است محیط خانواده از یک انضباط عملی صحیح و نسبتا جدّی برخوردار باشد و اعضای خانواده آن را در عمل رعایت کنند؛ به عبارت دیگر نباید امور خانه و سبک و روش زندگی در آن بدون حساب و برنامه و فاقد انضباط باشد و هر کس هر طور بخواهد رفتار کند؛ بلکه لازم است که همه از یک نظم و اصول مشخصی تبعیت کنند.
امام علی(علیه السلام) میفرماید: «قِوامُ العَیشِ حُسنُ التَّقدِیرِ و مِلاکُهُ حُسنُ التَّدبیرِ؛ پایداری زندگی به برنامهریزی درست و وسیله رسیدن به آن، مدیریت صحیح است.»[7]
میتوان گفت همه والدین میخواهند که فرزندان طبق نظم و انضباط پیش روند؛ امّا نمیدانند که چگونه باید این کار را انجام دهند. این نکته را باید اضافه کرد که منظور از رعایت کردن نظم و انضباط در فضای خانه، بدین معنی نیست که نظم و انضباطی خشک و بدون روح و احیانا خشن بر محیط خانواده حاکم باشد.
بنابراین اگر والدین به دنبال فضای نظم و انضباط در محیط خانه هستند، همانطور که کارشناسان معتقدند، باید والدین در این زمینه ثبات داشته باشند؛ یعنی اگر والدین میخواهند به فرزندشان نظم دهند، باید در این مسیر ثبات داشته باشند. به طوری که کودک بتواند رفتار والدین را در شرایط مختلف پیش بینی کنند.
اگر والدین خودشان به این اصل نظم و انضباط معتقد باشند و در عمل هم پایبند باشند، با اندک مراقبت میتوانند فرزندان خودشان را با این اصل عادت دهند. به عنوان نمونه وقت خواب و استراحت فرزندان باید حدودا مشخص باشد و هر کس در هر ساعت از روز به رختخواب نرود. برنامه غذایی و امور رفاهی هم نباید طوری باشد که فرزندان را نازپرورده بار آورد؛ زیرا چنین افرادی در مراحل بعدی زندگی آمادگی رویارویی با سختیهای طبیعی زندگی را نخواهند داشت.
از اینرو والدین عاقل و دور اندیش باید فرزندان خود را به تدریج با محرومیتها و رنجهای طبیعی زندگی آشنا کنند و آنها را آماده زندگی در جهان واقعیتها کنند.
علمای تعلیم و تربیت توصیه کردهاند که در همان دوران کودکی، گاه به فرزندان خود غذای بسیار ساده بدهید و همواره غذاهای لذیذ و باب طبع آنها فراهم نیاورید؛ همچنین در تهیه کردن وسایل رفاهی آنها زیادهروی نکنید تا بدآموز نشوند. خانوادههایی که در تأمین خواستههای فرزندان خود زیادهروی میکنند، ندانسته بذر ناکامی و ناتوانی را در ضمیر آنها میپاشند.
فرزندانی که بیش از حد مورد توجّه خانواده قرار میگیرند و از این گونه مشارکتها معاف میشوند، انسانهای خودخواهی بار میآیند که همه را در خدمت خود میخواهند. روشن است که چنین روحیهای تا چه اندازه در انحطاط روحی و اخلاقی آنها مؤثر است.[8]
منبع:
[1]. بحار الأنوار، ج5، ص 198، ح19
[2]. مجله اخلاق وتربیت، سیدمحمودطاهری، ص60
[3]. مکارم الاخلاق، ص222
[4]. راهنمای پدران و مادران، ج1، ص116
[5]. همان، ص117
[6]. هجو نامه فردوسی
[7]. غررالحکم و دررالکلم، ح 6807
[8]. راهنمای پدران و مادران،ج1، ص120