شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارماگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی
ادامه مطلب ... موضوع مطلب :
بــــــهانه گـــــــیر زبــــــــــان نفهم دلـــــــــــم را مـیگویـــــــــم
آخــــــــر تــــورا از کـــــــجا برایش بـــــــــیاورم
کاش هرگز ندیده بودمت لعنت بر چشمی که بی موقع باز شود !
تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست ولی نمیشه داشت
به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگاری هیچکس نیست...